تاریخ : چهارشنبه, ۲ آبان , ۱۴۰۳ Wednesday, 23 October , 2024
4

آئین هیاری در قوم بختیاری؛ از عیاری تا همیاری

  • کد خبر : 142
  • ۰۲ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۳

راستا نيوز/ ظهراب مددي: از زمانی که گردآوری واژه های زبان بختیاری را برای تدوین کتاب «واژه نامه ی زبان بختیاری» به طور جدی آغاز کردم به ناچار باید به نقاط دور و نزدیک می رفتم و در مراسم های گوناگون شرکت می کردم تا واژه های تازه ای بیابم. با دیدن کوه های سخت […]

راستا نيوز/ ظهراب مددي: از زمانی که گردآوری واژه های زبان بختیاری را برای تدوین کتاب «واژه نامه ی زبان بختیاری» به طور جدی آغاز کردم به ناچار باید به نقاط دور و نزدیک می رفتم و در مراسم های گوناگون شرکت می کردم تا واژه های تازه ای بیابم. با دیدن کوه های سخت گذر زیستگاه هایشان و نحوه ی زیستشان، همیشه این مطلب ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که این مردمان سختکوش و کم توقع و در عین حال صبور چگونه توانسته اند این همه سختی زندگی کوچ نشینی وشباني و خشونت کوهساران را بر خود هموار کنند و آنها را در دستان پینه بسته شان چون موم نرم کنند و بر روی قله ی کوه ها و عمق دره های ترسناک دوام بیاورند و این سرزمین را هم چون مادری مهربان بپرستند؛ به عبارت دیگر راز ماندگاری آنان در این سرزمین وحشی و خشن چیست؟

در حین کار گردآوری واژگان بختیاری، گاهی به واژه هایی برخورد می کردم که معنی آن ها به چرا و چگونه و اماهای ذهنم پاسخ می داد. با پی بردن به معنی و کاربرد هریک از این واژه ها نقاط تاریک و مبهم کم‌کم روشن و روشنتر می شدند. از همه مهمتر شرکت در کارهای دسته جمعی آنان و دیدن برخی از نمونه های همیاری های مرسوم در قوم بختیاری کاملاً آگاهم کرد که یکی از راز های پایداری بختیاری در جدال با طبیعت خشن زاگرس و همه ی سختی ها و مشکلات زندگی کوچی که حتی دیدن فیلم آن ها انسان را به وحشت می اندازد چیزی جز تعاون و همیاری یا به زبان خود بختیاری ها هیاری hayâri به به بيان برخي ديگر هيجاری hayjâri نیست.

درست است كه آنان در همین سرزمین خشن زاده شده اند و سیاه چادرهایشان را در گستره ی آن و در دامنه ی کوه هایش برپا کرده اند و می کنند و زمانی هم تنها قوتشان نه گندم بلکه بلوطی بوده است که «بختیاری» را به تصرف خود درآورده است؛ باری می توان گفت به این شرایط عادت کرده اند ولی اگر چنین خصلت پسندیده ای در میان آنان وجود نداشت اکنون زاگرس میانی با همه ی ناسازگاری ها و زیبایی های خشنش مأوای امن بختیاری نبود و نمی توانستند لحظه ای در برابر همه ی سختی ها و خشونت های زاگرس پایداری کنند.

کافی است شما به یک صحنه از زندگی آن ها به ویژه صحنه ی گذر از رودخانه های خشمگین یا کوه های سربه فلک کشیده در هنگام کوچ – که بدون شک بارها در فیلم ها به ویژه فیلم دیدنی و ارزشمند «علف» دیده اید – نگاهی کوتاه بیندازید؛ آنگاه گواه این مدعا خواهید شد.

در تمام صحنه های زندگی بختیاری ها به ویژه در شکل کوچروی آن، به علت کمی وقت و حداکثر استفاده از زمان محدود و همچنین خطرات فراوان در چنین نوع زندگی چه در گرمسیر و چه در سردسیر بدون همیاری انجام به موقع کارها تقریباً غیرممکن است. در درو، کشت و داشت محصولات کشاورزی، خانه سازی، برپا کردن سیاه چادر، پشم چینی، احداث آغل، آماده کردن وارگه برای بار انداختن و خود بار انداختن، شیردوشی، شستشوي مرده، خاكسپاري مرده، قبركندن، شَوكَني (چراي شبانه ي گله) و… همه و همه همیاری نمودی ویژه دارد و بدون آن یا حتی حضور کمرنگش چرخ زندگی مردمان به درستی نخواهد چرخید یا بهتر بگویم اصلاً نمی چرخد.

در ضمن بختیاری با به‌کارگیری «هیاری» و چاشنی رفتاری و گفتاری شوخی آمیز بیشتر به این سازگاری خود به محیط زاگرس یاری رسانده اند که در مقاله ی دیگری به این موضوع پرداخته ام.

در گذشته که پراکندگی بختیاری ها کمتر از امروز بود و تقریباً طوایف مرزهای مشخصی داشتند و همه ی اقوام و خویشاوندان در یک سرزمین واحد و معین زندگی می کردند و در حفظ آن می کوشیدند سعی می شد که به محدوده ی دیگر طوایف تجاوز نشود. چون احتمال درگیری به ویژه در هنگام چرای گله ی یک طايفه در مراتع دیگر طوایف امکان داشت. بالطبع در چنین شرایطی همیاری گستردگی بیشتری نسبت به امروز داشته است ولی اینک همیاری ها با توجه به تحولات اخیر و شدت گرفتن مهاجرت و بروز پراکندگی طوایف و تمایل بیش از حد به شهرنشینی روز به روز کمرنگ تر می شوند.

باری واژه ی «هیاری» به معنی تعاون و همیاری را به سه گونه می توان ریشه یابی کرد:

۱- این واژه از ریشه ی پهلوی âyârih و âyâri است. باید افزود که واژه هایی که از زبان پهلوی به بختیاری رسیده‌اند اگر در آغازشان همزه باشد به جای آن «ه» به کار می برند: ارس ars ، هرس hars ایاری ayâri ، هیاری hayâri.

۲- گرچه استدلال بالا کاملاً درست است ولی می توان این واژه را به صورتی دیگر توجیه کرد یعنی آن را همان «عیّاری» دانست چرا كه در نفس «هياري» جوانمردي هم هست. باز مانند نمونه ی نخست هرگاه واژه ای از زبان های بیگانه قصد ورود به زبان بختیاری داشته باشند باید خود را با شرایط زبان بختیاری و قواعد واجی آن تطبیق دهد تا بتواند به عنوان یک واژه ی رایج به کار رود. پس هرگاه واژه ای با «همزه یا ع» آغازين بخواهد در زبان بختياري به كار رود به جای آن ها «ه» به کار برده می شود: اشاره و هشاره hašâra ، عصمت و هصمت hesmaj. به این اعتبار می توان هیاری را عیاری دانست.

۳- در برخي از مناطق بختياري نشين مانند سوسن ايذه آن هم در طايفه ي سهيد ديناروني هفت لنگ به جاي هياري «هيجاري» به كار برند كه به نظر مي رسد نزديك به‌هم باشند: hayâri = hayjâri.

باري در قوم بختياري دو نوع همياري هست؛ همیاری آشکار و همیاری نهان.

گونه ي آشكار كارهايي هستند كه در ظاهر آن ها نمود همياري كاملاً واضح ديده مي شود مانند خرده داشت، بُر اشكنون، تراز و…

گونه ي نهان كه ظاهر همياري ندارند ولي با اندك دقت در مي يابيم كه هدف كمك به ديگران به وي‍ژه نيازمندان است و بس. نتيجه ي اين نوع همياري ها بر خلاف نوع آشكار در دراز مدت مشخص مي شود.

اينك به طور خلاصه نمونه هايي از همياري هاي مرسوم در ميان بختياري ها را مي آورم تا سپاسي باشد از آناني كه صادقانه و خالصانه حرمت اين پديده ي خداپسندانه را پاس مي دارند و هنوز بدان پاي بندند.

البته اين همياري ها معمولاً بين كساني رخ مي دهد كه به اصطلاح پيمان برادري يا همان «گوگري» با هم داشته باشند وگرنه كسي ديگر كه با هم احساس مسئوليتي نمي كنند با هم هياري نخواهند داشت.

الف) همياري هاي آشكار:

۱- بُر اشكنادن bor-eškenâden:
يكي از كارهاي سخت زندگي بختياري هاي چه يكجا نشينان چه كوچندگان كشاورزي يعني كشت، داشت و برداشت است كه از ميان اين سه، مرحله ي برداشت به دلايل فرا رسيدن گرما و همزماني با آن و همچنين داشتن فاصله ي زماني با زمان كوچ از همه دشوار تر است. به همين خاطر همياري در آن ارزش خاص خود را دارد.

بخصوص براي اين كسي گرفتار گرماي كشنده ي گرمسير نشود اين همياري نمود بيشتري دارد. اگر هم امكان همياري در خرمن كوبي نباشد آن را در ديواره هاي به نام «چيـر čērê» مي نهند تا از ييلاق برگردند و هوا خنك شود آنگاه آن را مي كوبند.

در سال هاي نه چندان دور كه با كوچ به سردسير افراد زيادي در گرمسير نمي ماندند كه بتوانند در درو محصول ديگران به عنوان همياري شركت كنند. هنگامي كه يكجانشيني چه به اختيار و چه به اجبار شتاب بيشتري گرفت همياري هم در درو چهره ي واقعي خود را نشان داد. آنان که پس از درو محصول خود سعي مي كنند به ياري ديگران بشتابند تا محصول آن ها زودتر چيده شود و از نيش گزنده و آزاردهنده ي گرما برهند.

در همياري درو، ياريگران ضمن شركت داوطلبانه در كار چيدن كه تا چيدن در خرمن و گاهي هم تا كوبيدن محصول و انبار كردن ادامه خواهد داشت سعي مي كنند همياري در درو را ضمن رفاقت به رقابت بكشانند تا شور و شوق برنده شدن بدون هيچ گونه جايزه اي باعث زودتر دروشدن محصول شود و از رنج گرما رهايي يابند. آن كسي كه «بُر» يعني سهم محصول حود را كه بايد درو كند ديرتر از ديگران بچيند بازنده است. در اين حال مي گويند: «بر بس اشكست» يا «ماتي وابيد» يعني محصول سهمش بر او چيره شده و نتوانسته است سريع درو كند و مغلوب دروگراني گشته است كه توانستند سهم خود را زودتر بچنيند.

در اين نوع همياري چون اكثراً كار به مسابقه و رقابت مي كشد و شرايط سخت زمان درو مانند آفتاب سوزان، تشنگي و… باعث شتاب دروگران در كار درو شده، مقداري – كه ارزش چنداني نخواهد داشت – نچيده مي ماند يا اين كه چيده شده ولي از دست برزيگران بر زمين مي ريزد كه سرانجام نصيب خوشه چين ها مي شود. البته بايد توجه داشت كه گرماي شديد در فصل درو و تشنگي خود از عواملي هستند كه باعث تأخير در درو به موقع هم مي شوند.

۲- خرده داشت xarde-dâšt :
اگر شخصي در طايفه اي باشد كه به دليل نداشتن گوسفند يا به عبارت بهتر فقر و نداري نتواند احتياجات زندگي خود را تأمين كند ولي در عوض كساني هم باشند كه به اصطلاح دستشان به دهانشان مي رسد و گله ي گوسفندي بيشتر از نياز خود داشته باشند تعدادي از آن ها را در اختيار شخص نيازمند مي گذارد تا در مقابل نگهداري از آن ها از شير و ماستشان بهره مند شود.

۳- تراز terâz:
اين نوع همياري هم تقريباً مانند خرده داشت است با اين تفاوت كه قرض گيرنده ي گوسفندان متعهد مي شود كه در مقابل استفاده از شير گوسفندان، از آن ها مراقبت كند و مقداري از محصولات که از طريق شير همان گوسفندان حاصل شده است، به صاحب گوسفندان تحويل دهد.

۴- اوزي uzi :
در زبان اوستايي اين وا‍ژه به صورت uzaw و uzava به معني ياري رساننده به كار مي رفته است. جواناني كه قصد ازدواج دارند مي توانند پيش از برگزاري مراسم عروسي براي تأمين هزينه ي عروسي به خانه هاي اقوام و همه ي افراد طايفه ي خود و احياناً افراد ديگر طايفه كه با آنها نسبت و رابطه اي دارند رفته، هديه ي عروسي خود را كه «اوزي» گويند دريافت كنند.

البته در عشاير و روستاها اوزي ها بيشتر به صورت گوسفند و قند و چاي و روغن و… است كه مي تواند براي برگزاري جشن و پذيرايي از مهمانان به مصرف برسند و بار سنگين هزينه هاي عروسي را از دوش خانواده ي داماد بردارد. بعد از جمع آوري اوزي آن ها را بار مي كنند و به عنوان «بار اوزي» به خانه ي پدر عروس مي فرستند تا به مصرف برسند.

اين شكل همياري در بيشتر مناطق و طوايف بختياري رايج است ولي امروزه در شهرها و برخي از روستاهاي نزديك به شهر تغيير يافته است و اين هدايا آن هم بيشتر به صورت پول يا كالاي خانه، در روز عروسي به زوج هاي جوان داده مي شود.

البته بايد گفت اين همياري ها به ويژه اوزي ها و سرباره ها كه بعداً بدان خواهم پرداخت حكم يك نوع داد و ستد دارند. گيرنده ي اين نوع همياري ها گرچه الزامي ندارد ولي خود را ملزم مي داند كه در اولين فرصت به نحوي پاسخگوي آن ها باشد.

بد نيست به اين نكته هم اشاره شود كه در ازدواج «گا به گا» (گا وِ گا) و به قول برخي ها «گُل به گل» كه دو خانواده دختران دم بخت خود را به عقد و ازدواج پسر جوان خانواده ي مقابل در مي آورد هم نوعي از همياري وجود دارد. چرا كه در اين نوع ازدواج كه باز نوعي داد و ستد به حساب مي آيد از بار سنگين «شيربها» و برخي از ديگر مخارج كه عامل آن چيزي جز سختگيري خانواده ي عروس نيست كاسته مي شود.

۵- سرباره:
در هنگام مرگ يكي از افراد طايفه يا افرادي از طوايف ديگر كه با آن هان نسبت و ارتباطي دارند به دليل طولاني بودن مدت سوگواري (در گذشته نه امروز) و همچنين سنگيني هزينه ي آن همانند همياري «اوزي» در عروسي يك نوع همياري ميان قوم بختياري هست كه به آن «سرباره» گويند.

در عشاير سرباره بيشتر به صورت دادن جنس (قند، روغن، چاي، برنج و…) و گوسفند زنده است ولي در شهر ها پول نقد مي پردازند. اين پول را كه معمولاً چندين نفر از افراد يك خانواده يا يك طايفه بر روي هم مي گذارند و يك نفر به نمايندگي از سوي ديگران شخصاً به دست صاحب عزا يا به دست يكي از نزديكانش داده مي شود.

اخيراً صندوق هاي سيه پوش در كنار درهاي ورودي و خروجي مي نهند تا ياريگران سرباره ي خود را كه همان پاكت باشد در آن بيندازند. اگر ممكن نشد كه در مراسم هفتمين روز اين كار انجام گيرد سعي مي كنند در اولين فرصت كه مي تواند مراسم چهلمين روز خاكسپاري باشد سرباره را به خانواده ي مرده برسانند.

اين همياري از آن گونه هايي است كه بختياري ها سخت پاي بند آن اند و وظيفه ي خود مي دانند به هر طريق ممكن آن را به جا آورند. افرادي كه به دليلي قادر به شركت در مراسم سوگواري نيستند سهم خود را كه مقدار آن بستگي به نظر خود ياريگر دارد و معمولاً براساس نزديكي فاميلي، موقعيت اجتماعي متوفي و شرايط روز تعيين مي شود.

۶- سر داسي sar-dâsi:
برخي از افراد كه بيشتر در حاشيه ي طوايف زندگي مي كنند ولي چون زمين ندارند كشاورزي نمي كنند اما با حرفه ي اجدادي خود در خدمت مردم اند، از محصول برداشت شده سهمي دارند كه به آن سرداسي گويند مانند توشمال ها.

۷- آرد بهره:
موقع بردن گندم به آسياب علاوه بر مزد آسياب مقداري از آرد هم به آسيابان يا به زبان بختياري «لوينه lovina = vevina» به عنوان انعام مي دهند.

۸- شكرته:
برخي افراد كه زمين به حد كافي دارند در هنگام كشت تكه زميني را كه در حاشيه ي كشت خود است انتخاب مي كنند و مقداري دانه كه بيشتر گندم است مي كارند و به افراد خانواده ي خود و يا ديگر نيازمندان هديه مي دهند. گاهي هم آن را هم درو مي كنند و مي كوبند و محصول برداشت شده را به آنان مي دهند. به اين محصول شكرته گويند.

۹- در هنگام زايش گله گاهي بره اي يا بزغاله اي را به نام كسي يا نذر امامزاده اي مي كنند تا در آينده آن را به آن ها هديه دهند. افراد هديه گيرنده بيشتر از فرزندان و نوادگان خود و آشنايان نزديك است.

۱۰- سر داسي sar-dâsi:
در هنگام بستن قرارداد با كسي كه قصد درو محصول را دارد علاوه بر مزدش، مقداري جنس مانند آرد،قند و… به دروگر مي دهند.

۱۱- سر هيـشي sar-hēšiê :
باز نوعي ياري است كه در پايان كار كشت و شخم به توشمال ها دهند.

۱۲- خرمن بَهره:
بختياري ها از هر فرصتي استفاده مي كنند تا به ديگران ياري برسانند خواه در كشت باشد خواه در درو يا خرمن كوبي. حال در موقع كوبيدن خرمن و برداشت محصول مقداري از گندم يا جو و… را به ديگران به ويژه توشمال ها مي دهند.

ب: همياري هاي نهان:

در كنار همياري ها بالا كه رنگ و بوي همياري در آن ها كاملاً پيداست كارهاي ديگري هم انجام مي شود كه به ظاهر همياري خاصي در آن ها به چشم نمي خورد ولي با اندكي دقت در مي يابيم كه هدف آن ها چيزي جز هياري و تعاون نيست.

در اين جا به چند نمونه از آن ها اشاره مي كنم:

۱- نيوه داري (نيمه داري):
شخصي كه توانايي نگهداري از گوسفندن را ندارد آن ها را به اشخاصي ديگر كه بيشتر از ميان نيازمندان برگزيده مي شوند مي سپارد تا در مقابل نگهداري از آن ها صاحب نيمي از بره ها و بزغاله هاي تازه متولد شده گردند.

۲- شيرواره (شير وهره) šir-wâra:
در روزهاي سخت كم شيري كه شيري گوسفندان كه شير گاو و گوسفندان يك خانواده آن قدر كم است كه براي گذران زندگي آن بسنده نمي كند و آن قدر كم است كه ارزش ماساندن را ندارد، دست ياري به سوي هم دراز مي‌كنند و با بستن پيمان «شيرواره» و قرض دادن شير به هم، باري از دوش هم برمي دارند. معمولاً در ظرفي مشخص شير را با چوبي باريك از شاخه ي درختان كه به آن «نكار nekâr» مي گويند، اندازه مي گيرند تا در وعده ي بعدي به همين طريق و اندازه ي نكار از هم پيمان خود شير تحويل بگيرند.

۳- نوو تله يي nov-teleyi:
اگر در طايفه اي شخص شخص نيازمندي و معمولاً بي‌كسي باشد مي تواند در مقابل برآورده شدن نيازمندي چون غذا، لباس و… و بدون دريافت حقوقي براي ارباب خود كار كند.

۴- پسران كه بايد در آينده چرخ زندگي خانواده را با كشاورزي و نگهداري از گله بچرخانند بايد از هر نظر آزموده و كاردان باشند و اگر قرار باشد در خانواده ي خود تمام فنون را بگيرند شايد به دليل مهرباني و دلسوزي هاي بيش از پدر و مادر و اطرافيان نتواند رموز چوپاني، برزگري و… را به درستي بياموزند بدين خاطر آنان را نزد خويشاوندان خود به عنوان چوپان، برزگر و… مي فرستند تا با يادگيري فنون لازمه ي زندگي كوچي و روستايي براي پذيرش مسئوليت هاي آينده آماده شوند. البته مي توانم بگويم اين كار ديگر وجود ندارد و بسياري به ويژه نسل امروز از آن بي خبرند.

۵- زمين كشاورزي خود را سهمي از برداشت محصول در اختياري افرادي كه زمين كشاورزي ندارند و يا كم دارند مي گذارند. گاهي هم بدون هيچ چشمداشتي اين كار را انجام مي دهند.

۶- در مواقع كشت گاهي حيوان كشتگر كه در قديم بيشتر گاو بوده است به هم قرض مي دادند.

۷- بري bori:
بُري در لغت به معني حقوق و مستمري است. در قوم بختياري افرادي زندگي مي كنند كه زمين كشاورزي در اختيار ندارند ولي با شغل و كار خود در خدمت بيشتر عشايرند مانند توشمال ها (نوازندگان)، غربتي ها… و اينان در مواقع برداشت محصول سهمي از گندم و جو و ديگر محصولات كشاورزي را صاحب مي شوند و مردم هم با ميل و رغبت تمام آن را پرداخت مي كنند.

بايد افزود كه در مناطق گوناگون بختياري نشين امام زاده هايي هستند كه بدان اعتقاد راسخ دارند. معمولاً هر چند طايفه سهم يكي از اين امامزاده هاست و به عبارت ديگر مريد آن پير و امامزاده اند. افراد طوايف بايد ساليانه «بُري» متوليان و فرزندان آن ها را بپردازند. مثلاً طايفه ي خودم سهم «آقا سهيد» (آقا سعيد) در چهارمحال بختياري است و هر ساله افرادي از آن جا براي گردآوري بُري خود به خانه هاي افراد طايفه ام كه بيشتر ساكن گرمسير اند مي روند. اگر هم نيايند سهمشان محفوظ است و به طريقي بدان ها مي رسانند.

۸- هين و چو hin-o ču / هينِ چو hin-e ču (چوب و خون):
در بين برخي از طوايف كه بيشتر همجوار اند و ارتباط خويشاوندي از طريق ازدواج هاي برون طايفه اي دارند به قصد قوي تر شدن با هم پيمان مي بندند تا در مواقع بروز حوادث و مشكلات يار و پشتيبان هم باشند كه به آن «هين و چو» گويند؛ به اصطلاح «هين و چو يك ابون: چوب و خون هم مي شوند».

در تاريخ بختياري از اين دست ياريگري فراوان است ولي نمونه ي بارز هين ِ چو درسال هاي اخير موقعي رخ داد كه بين دو طايفه ي چهارلنگ سوهوني باب كَهيش و باورساد اختلافي بر سر زمين به وجود آمد و طايفه ي عالي محمود ديناروني باب هفت لنگ ساكن مسجدسليمان به پشتيباني «كهيش » برخاست و تنها كشته ي اين غائله هم از آن ها بود.
* پژوهشگر پیشکسوت بختیاری، مؤلف کتاب «واژه نامه زبان بختیاری»

لینک کوتاه : https://rastakhouzestan.ir/?p=142

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.